خاطرات خاله وپارسا
عزیزم لحظه ی تولدت من اولین کسی بودم که چهره ی قشنگت رو دیدم از همون موقع متوجه شدم که چقدر باهوش وپر انرژی هستی
روز وشب اول ودوم در بیمارستان شیراز با اروغ زدنت درگیر بودیم وقتی اومدی خونه هم مامان مریم نگرانی هاش بیشتر شد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی